تماشاگر ويژه دربي از پشت ميله هاي زندان
تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, | 10:18 | نویسنده : Amir

بازيکن سابق استقلال و پرسپوليس تماشاگر ويژه اين بازي از پشت ميله هاي زندان قزل حصار بود.


در آخر مصاحبه نتوانست بغض اش را کنترل کند و زد زير گريه. 16 سال پيش يک بار به ندامتگاه قزل حضار آمده بود؛ اما با لباس تيم ملي و براي بازي دوستانه با زندانيان. اما اين بار همه چيز فرق مي کند: «پايم را که گذاشتم داخل زندان همه آن خاطرات را مرور کردم،آن موقع ها عزت و احترام داشتم ولي حالا...»

به گزارش خبرآنلاين؛ دوربين برنامه نود روز بازي دربي پايتخت به زندان قزل رفته بود تا با بازيکني گفت و گو کند که هم در استقلال بازي کرده است،هم در پرسپوليس.دلش براي فوتبال تنگ شده است و بزرگترين آرزويش فوتبال بازي کردن با دوستان فوتبالي سابقش است.دوستاني که اگر حالا کنارش بودند شايد هرگز در زندان گرفتار نمي شد. علي اکبريان که در زندان قزل حصار حبس ابد خورده است مي گويد:«با شاهرودي و منصوريان از زمين خاکي هاي پاسگاه نعمت آباد فوتبال را شروع کردم.در آن زمان مي توانستم به پرسپوليس بروم اما چون استقلالي بودم،رفتم به تيم آبي ها.»

او مرور خاطرات مي کند و ادامه مي دهد:«در يک بازي نتيجه را با دو گل واگذار کرده بوديم که من در دقيقه 67 وارد زمين شدم.بازي دو بر دو شد که من گل سوم رازدم اما داور آن را مردود اعلام کرد و کار به دعوا و درگيري کشيده شد.»

بازيکن سابق تيم ملي سپس از روزهايي حرف زد که مصدميت گريبانش را گرفت و براي هميشه مجبور شد تا فوتبال را کنار بگذارد:«من مصدوم شدم،دو بار در استقلال و يک بار هم در پرسپوليس.مصدوم شدم و از فوتبال دور ماندم.کشيده شدم به سمت دوستان غير فوتبالي و بقه ماجرا را هم که همه مي دانند.»

او سپس دوستان فوتبالي اش را نصيحت کرد و گفت:«هر کس راهش را درست نرود به سرنوشت من مبتلا مي شود.حتي اگر بازيکن تيم ملي هم شود باز هم خراب مي شود.من خودم اين راه را اشتباه رفتم و حالا در زندان گرفتار شده ام.»

اکبريان از آرزوهايش حرف شد؛از اينکه دلش براي خانواده و فرزندانش تنگ شده و خدا خدا مي کند تا يک راهي باز شود و او بتواند از بند اسارت رها شود:«خدا کند راهي باز شود تا از اينجا نجات پيدا کنم.دوست دارم در کنار خانواده ام باشم.بيشتر از همه نگران آنها هستم.»

سالها پيش و شب دربي علي اکبريان در اردوي تيمش،چه استقلال و چه پرسپوليس بود،اما حالا بايد شب را پشت ميله ها سپري کند:«غصه مي خورم.به خاطر فوتبال،به خاطر خانواده ام و به خاطر دخترم.من يک پسر هم دارم که وقتي به زندان افتادم به دنيا آمد.هنوز او را نديده ام.يکي از آرزوهايم ديدن پسرم است.دخترم هم که فکر مي کند من سر کار هستم.دلم نمي خواهد در اين شرايط من را ببيند.»



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • قالب وبلاگ